میفهمد که این نظم امر، عبارت است از امری مشترک بین همه است. به نظر من میرسد که « نظم امرکم » عبارت از اقامه نظام و حکومت و ولایت اسلامی باشد. معنایش این است که با قضیه حکومت ونظام، منطبق با نظم و انضباط رفتار کنید و بلبشو نباشد.
دنیای اسلام بر اثر همان بلبشوها وبه خودخوانیها بود که به آن روزگار رسید. اگر آن روز که امیرالمؤمنین علیهالسلام زمام امور دنیای اسلام را به دست گرفت و امّت اسلام، همه درآن روز با او بیعت کردند، بر آن بیعت میماندند، کار به نابسامانیها و تلخکامیها نمیکشید. پیغمبر فرموده بود: « اگر کسی امام شد و مردم او راپذیرفتند و مورد رضای خدا بود، کسی حق ندارد با او مخالفت کند .» اگر به همین جمله پیغمبر عمل میشد، آن جنگها پیش نمیآمد؛ نه جنگ جمل، نه جنگ صفیّن و نه جنگ نهروان. این که افرادی به میل و برای دل خود، مردم را متزلزل کنند ( از این طرف بِکش؛ ازآن طرف بِکش ) و نظام حکومت را به هم بزنند و انضباط عمومی کشور را مختل کنند، همان بدبختی بزرگی است که امیرالمؤمنین علیهالسّلام دراین عبارت از وصیتنامه، ازآن نهی میکند و به خلاف آن امر میفرماید: « ونظم امرکم و صلاح ذات بینکم .»
سومین اصلی که در بخش دوم وصیت میفرماید، « صلاح ذات بین » است. یعنی با هم خوب باشید. دلها باهم صاف باشد. اتّفاق کلمه داشته باشید و اختلاف و جدایی میانتان نباشد. این جمله را که بیان میفرماید، یک شاهد