البته اگر فضا، فضای تبلیغی باشد، در نسلهای بعد، گاهی اثر خوب میگذارد؛ یعنی شمشیر میآید مانع را برطرف میکند. این نسل ممکن است نپذیرد، اما اگر فضای خوبی شد، نسل آینده خواهد پذیرفت. پس، نسل آینده هم تحت تأثیر تبلیغ قرار میگیرد. اما اگر فضای خوبی نبود، نسل بعد هم دشمن خواهد شد. پس، مسلمین هند هم، مسلمین به فتح جهادی نیستند، مسلمین به دعوتند. شما بروید ببینید در هند، بالای سرِ قبر عرفای ایرانی، هندیها چه میکنند ! عوامل تبلیغ آنهایند. یک نفرعارف، یک نفرعالم، یک نفر واعظ، یک نفر مثل من و شما روحانی بلند شده و فقط یک هنر کرده؛ دل از یار و دیار کنده، اسیر آب و گِل نشده، مجاهدتی کرده و رفته در منطقهای در هند مانده؛ چهل سال، پنجاه سال آنجا زندگی کرده و عدهای را مسلمان کرده است. خاصیت اسلام اینگونه است. « اسلام یجرّ بعضه بعضا »؛ یکی که مسلمان شد، صد نفر را مسلمان میکند. طبیعت اسلام این است؛ خاصیت اسلام این است. در اوایل قرن چهاردهم هجری، یک نویسندهی انگلیسی به نام « سرتوماسآرنولد ( ۲ )» کتابی نوشته که البته مطالب استعماری هم دارد؛ اما اصلِ فکر کتاب و مضمون اصلی آن، که از عنوانش هم پیداست عنوان عربی آنکه بنده هم نسخهی عربیاش را دیدم « الدعوة الی الاسلام » است میخواهد بگوید اسلام دین دعوت است، نه دین شمشیر. میخواهد بگوید اسلام در این مناطق دنیا، با دعوت پیش رفته است. بنابراین این کارها که تا به حال