کاش کسانی که در آن روزهای سخت در میدان مبارزه بودند، بنشینند و با قلم تحلیلی، آنچه که گذشته است - آن غصّهها، آن رنجها و آن خون دلها را بیان کنند، تا این جوانان ما، این عزیزان ما و این نو باوگان ما، متوجّه شوند که ما از چه معابری عبور کردیم.
گاهی اتوبوس از راههای سختی عبور میکند و مسافری که در خواب است، متوجّه نمیشود به راننده بیچاره، به شاگرد راننده و به چند نفری که بیدار بودهاند چه گذشته تا از گردنههای خطرناک عبور کردهاند. اینها را بنویسند تا مردم بدانند که مطهّریها درآن دوران چه کردند.
نکته دیگر اینکه همان مبارزه موجب شد که مطهّری به شرف شهادت نائل شود؛ یعنی آن دشمنیکه مطهّری را بر زمینانداخت وخون او راجاری کرد، دشمنی بود که از ارشادها و آگاهیهایی که او به مردم میداد، صدمه میدید. چون شهید مطهّری در مقابل التقاط ایستاد، در مقابل نفاق ایستاد، در مقابل تهاجم فرهنگ غرب و شرق ایستاد و اسلام ناب و اسلام فقاهتی را ترویج کرد، لذا کسانیکه با این چیزها مخالف بودند، او را بر زمین انداختند. اگر دستشان میرسید، هر کسی را هم که شبیه مطهّری و کوچکتر از مطهّری و در راه مطهّری بود، بر زمین میانداختند؛ اما خدای متعال به آنها این فرصت را نداد و انشاءاللَّه، هرگز هم نخواهد داد.