بیانات سال 1373


ما اوّل سنگهایمان را با هنرمندان حق کردیم. ما مشهدیها به این حالت « گَهگیری » میگوییم. آقای معلّم منظور را میفهمند. دیگر نمیدانم شماها هم « گَهگیری » میگویید یا نه ؟ به‌هرحال، چنین حالتی وجود دارد و در جامعه‌ی هنرمندان، با آن لطافت و حساسیت، احیاناً چنین تردیدهایی را به وجود میآورد. این تردیدها، در زمینه‌های اقتصادی، در سیاست و حتی در خودِ جنگ - همان‌طور که گفتیم - ایجاد گردید. این هم عاملِ دیگری از سایشْ در جبهه‌ی خودی است. بنده با خود فکر کردم: اگر همین تردید و تزلزل را، عوامل رزمنده‌ی ما پیدا میکردند، چه فاجعه‌ای اتّفاق میافتاد ! فرض کنید که مثلاً فرماندهان و عناصر اصلی جنگ، ناگهان مردّد میشدند که « آیا نظام، پای حرفهایش ایستاده است یا نه ؟» ببینید در جنگ چه اتّفاقی رخ میداد ! اتّفاقی نه به آن عظمت؛ اما تقریباً شبیه آن، تقریباً در مقوله‌ی هنر و روشنفکری و ادبیات و فرهنگ افتاد. البته قابل مقایسه با آن نیست؛ اما یک حالتِ آن چنانی، در جبهه‌ی خودی پیش آمد. یک عامل دیگر از عوامل هزم جبهه‌ی خودی و سایش آن، کشیده‌شدنِ پاىِ عناصرِ این جبهه به دعواهای خطّی است که در برهه‌ای از زمان، در این کشور واقعاً فاجعه آفرید. ناگهان بین سیاسیّون، نمایندگان مجلس و برخی دیگر از مسؤولین، دعواهایی بروز کرد که اصل آن دعواها، موجّه نبود. هر دو خط، بلاشک، در حدّی جرم داشتند. هردو خط، هم آدمهای بسیار خوب داشتند، هم آدمهای ناباب داشتند، هم آدمهای متوسّط داشتند.

«25»