امروز سیاست جبههی مقابل، همان سیاست است. به قول معروف، استدلال و منطق چرندی هم برای آن درست کردهاند و میگویند: باید « بر سلطه » باشیم. چرا انسان « بر سلطه » باشد ؟ مگر دیوانه است که « بر سلطه » باشد؛ آن هم سلطهی خوب و الهی !؟ شما به دولتهایی که از اوّل تاریخ تا به امروز در دنیا و در ایران خودمان روی کار آمدهاند نگاه کنید ! آیا دولتی مثل این دولت و دولتمردانی مثل این دولتمردان که پاک، سالم، وطندوست، مردمدوست، خداپرست و خداترس باشند سراغ دارید ؟ چرا انسان با اینها مخالفت کند ؟ تاریخ خودمان را بردارید و بخوانید. این از تاریخ دوران پهلوی که هیچ؛ واویلاست. تاریخ دوران قاجاریه را بخوانید و ببینید در اواسط و اواخر این سلسله، رجال کشور چه کسانی بودهاند ! ببینید کسانی که امروز بر سر کارند، جانشین کیانند ! با این حال، آیا سزاوار است که به تبع عناصر جبههی دشمن، در آثار هنری خودمان حتماً نیشی به دستگاه بزنیم ؟ چرا ؟ چه داعی داریم که بیهوده به آتشی که آنها میافروزند باد بزنیم، یا آب به آسیاب آنها بریزیم ؟ استفاده از عامل جنسی در فیلمها، یا طرح چهرههای ضدّانقلاب و مخالف نظام، از کارهای آنهاست. آنها اصرار دارند که از چوب هم آدم بتراشند و معرفی کنند. چهرهی پوسیدهی فسیل شدهای را میآورند و به مطرح کردن شعرش و اسم و فلانش میپردازند. آیا ما هم باید همان را تکرار کنیم ؟ چرا ؟ ما چه داعی داریم.