بیانات سال 1373


مجموعه‌ی شما؛ چه آخوندتان، چه غیرآخوندتان، چه زنتان، چه مردتان و چه جوان و پیرتان را - پیر، الحمدلله، خیلی ندارید - همان‌طور که گفتم جمعی از آن سیصد و سیزده نفر را میبینم. من مجموعه‌ی شما را - هرجا هستید - مجموعه‌ای میبینم که اگر یک وقت در دل خود احساس غربتی در این زمینه بکنم و ناگاه نور امیدی در آن بدرخشد، آن نور امید شمایید. این را حقیقتاً میگویم. کسانی از شما را که میشناسم، در واقع این‌طور هستید. بدانید من مجموعه‌ی شما را تقریباً هر شب به‌طور خاص دعا میکنم. حتی در دعا، از بعضی اشخاص و گروهها اسم میآورم. مثلاً مجموعه‌ی حوزه‌ی هنری، یا آن عدّه‌ای که با فلان کس پیش من آمده بودند. منظورم این است که به مجموعه‌ی شما امید بسته‌ام. البته این نکته را هم به شما بگویم که اگر خدای ناکرده همگیتان یک وقت بگویید « ما میخواهیم این کار و فعّالیت و حضور را ببوسیم و کنار برویم »، عقیده ندارم که این میدان، خالی خواهد ماند؛ نه. عقیده‌ی من این است که بارِ خدا، زمین نمی‌ماند. بنده از قبل از انقلاب به طلبه‌ها و رفقای جوانی که با من بودند، مکرّر در مکرّر میگفتم این را شما بدانید که وقتی اراده‌ی الهی تعلّق گرفت، بارِ خدا زمین نمی‌ماند. قرآن، ناطق به این است: « من یرتدّ منکم عن دینه فسوف یأتی الله بقوم یحبّهم و یحبّونه .»( ۲ ) خدا دست دیگری، پشت دیگری و بَر و

«34»