که همه آن یا شطری از آن یا یک کلمه از آن را در همین دنیای غرق در فساد میفهمند و میشناسند. اگر همینها آن را بپذیرند و برای کسانی که به آن احتیاج دارند بیان کنند، شما ببینید چه حادثهای در دنیا رخ خواهد داد و چه تحوّل عظیمی در حیات بشر و عالم پیش خواهد آمد !
گرفتاری در این است که هواهای نفسانی و قیدهای بشری و زنجیرهایی که به گردنهای افراد بشر - اغلال فی اعناقهم ( ۶ ) - آویزان است، اجازه این را به آنها نمیدهد که حق را بشناسند و بعد که شناختند قبول کنند و بعد که قبول کردند آن را به کسانی که به آن احتیاج دارند بگویند. اشکال کار در اینجاست. اگر همین حاصل شود، شما ببینید که چه چیز عظیمی خواهد شد ! پس واقعاً جا دارد که گفته شود: « السّابقون الی ظلّ العرش .» چون کارِ سختی هم هست. خیلی هم جای دور نروید. البته، حق، در مقیاس جهانی، یک عدّه شناسنده و ترویج کننده و ممانعت کننده و بخل کننده و رد کننده و کفر ورزنده و مخفی سازنده دارد. در مقیاسِ جامعهای که ما در آن زندگی میکنیم، با یک نوع حد و علائم و نشانهها و مصادیق و آثار، و در محیط خاصی که ما زندگی میکنیم، باز با نشانهها و علائم و مصادیق و جزئیّات و خصوصیات دیگری. همه اینها هم مهم است. نباید گفت فلان آدمِ