شما اگر امروز نگاه کنید، در بین این صدها مجلّه و روزنامهای که در کشور وجود دارد، برخی در همین سمت و سو قلم میزنند. البته مجلّهها و روزنامهها، باید وجود داشته باشند. « باید » که میگویم، یعنی ما هرگز به دولت نمیگوییم که « برو جلوِ اینها را بگیر، چون اینها تهاجم میکنند .» برای اینکه راه جلوگیری از تهاجم فرهنگی، گرفتن و بستن و زدن نیست؛ بلکه گاهی گرفتن و بستن و زدن، کمک به تهاجم است. طرف از خدا میخواهد که او را بگیرند؛ بگوید: « دیدید حرف حق زدیم، جلوِ ما را گرفتند !» یک عدّه آدم مستضعف و بیچاره هم باور کنند و بگویند: « لابد حرفش حق بوده که او را گرفتهاند !» پس، گرفتن و بستن، راهِ مقابله با حرف باطل نیست؛ بلکه راه مقابله با حرف باطل، گفتن حرف حقّ است؛ همین ! وقتی که آن مرد خارجىِ بد دهنِ بد دل میآید و آیهی قرآن میخواند که امیرالمؤمنین را مورد مذمّت قرار دهد، حضرت نمیگویند که این فلانفلان شده را بگیرید. در حالی که اگر واقعاً میخواستیم حکم شرعیاش را نگاه کنیم، بعید هم نبود که حدّ شرعی او اعدام و از بین بردن یا لااقل نفی او باشد. اما امیرالمؤمنین این کار را نکرد و در جوابش آیهی قرآن خواند. کسی که زبانِ باز و دلِ روشن و مغزِ فعّال دارد، میتواند مقابل تهاجم فرهنگی را بگیرد. با چه ؟ با سنگر فرهنگی، با حصار فرهنگی و با سلاحِ دور زنِ فرهنگی. ابزار فرهنگی لازم است.