بیانات سال 1373


در زمان طاغوت، لوازم التّحریری نبود. در جاهایی از این کشور، اصلاً خبری از علم و مدرسه و شاگرد مدرسه و کتاب و دفتر، اصلاً وجود نداشت. در بین کسانی که لازم‌التّعلیم بودند، چهل درصد بیسواد وجود داشت. جاهایی بود که احدی به آنها راه نداشت که برود و اصلاً ببیند اینها چه کسی هستند؛ خبری از حال آنها بپرسد تا به نان آنها رسد، چه رسد به چیزهای دیگرشان. امروز بعد از پانزده سال، بر اثر سعی و کوشش جوانان مؤمن و مسلمان و تلاش عظیمی که انجام گرفته، زندگی تا اعماق این مملکت گسترده شده است. این همه جاده، این همه راه، این همه دهِ آباد، این همه برکات الهی تا اعماق این مملکت میرود. اما جوانی که زمان طاغوت را لمس نکرده است، نمیتواند مقایسه کند؛ چون آن زمان را ندیده است. بعضی از آنهایی هم که دیده‌اند، یادشان میرود. خوب؛ این‌جا جایی است که دشمن تهاجمش را شروع میکند. یکی دیگر از فرهنگهای انقلاب، عبارت بود از جهاد، تلاش و مبارزه. اصل برای جوان مؤمن این بود که در راهِ خدا کاری انجام دهد. اگر به او میگفتند « درسَت ماند »، میگفت « باید جهادم را بکنم .» اگر میگفتند « از کار و زندگی ماندی »، میگفت « باید زحمتم را بکشم و تلاش و جهادم را بکنم .» خوب؛ خدای متعال، طبق آن حکمت بالغه‌ی خودش، این جنگ را در دامن این ملت گذاشت. البته با یک نظر که نگاه میکنیم، جنگ، ویرانی، خرابی،

«13»