نمیتوانم. نگویید: خطر دارد؛ اینجا چه میشود. آنجا که به این نتیجه میرسید باید اقدام کنید، بگویید: من باید بگویم. بروید سراغ آن تکلیف. شما روحانی هستید، اهل علم هستید، بدیهی است در موضوعی که برای یک عامی ممکن است اشتباه پیش بیاید، برای اهل علم پیش نمیآید؛ یعنی غالباً پیش نمیآید. موضوع را با دقّت و با توجّه و درست بشناسید و براساس آن عمل فرمایید. اگر این دو جنبه رعایت شود، دانشگاه در دست شما خواهد بود. البتّه یکی از شرایطش هم این است که کارتان تشریفات چندانی نداشته باشد. تشریفاتِ شخصی که معلوم است ندارید. منظور این است که آن تشریفات اداری را هم نداشته باشید و کارتان چندان شکل اداری پیدا نکند. عنوان، این باشد: « روحانىِ اعزامی به دانشگاه ». از همان عنوان، معلوم شود که این، کسی است که هجرت کرده و به دانشگاه اعزام شده است. بعد هم، در مقام تشریفات اگر مطرح شود که اوّل اسم رئیس دانشگاه را بیاوریم یا اسم این آقا را؛ در فلان جا که دعوت میکنیم، صندلی ایشان را کجا بگذاریم و صندلی او را کجا؛ اگر این حرفها پیش آمد، شما به سطح مأمور آنچنانی تنزّل خواهید کرد. بالاخره یک مأمور، گاهی خوب عمل میکند، گاهی از او راضیاند و گاهی راضی نیستند ! در این صورت، دیگر مسأله از جنبهی روحانیت خارج میشود. این، جنبهای است که ضرر دارد. باید جنبهی روحانیتِ قوی با همان دو خصوصیتی که عرض کردیم وجود داشته باشد. ما هم وظیفهمان است به شما دعا کنیم و دعا هم میکنیم. والسّلام علیکم و رحمةاللَّه.