آنها استفادهای کرد، بی آنکه خودِ آن ملتها بخواهند، تحمیل کردند. اروپا محیط کوچکی بود که در آن عطش قدرت زیادی وجود داشت. عمده ثروتهای دنیا هم، نه در اروپا که در آسیا و افریقا نهفته بود. تشنگان ثروت و قدرت برای به دست آوردن چنان ثروتهایی مجبور بودند راههای دور و دراز را بپیمایند و با قبضه کردن مناطق ثروتخیز دنیا، آن ثروتها را در جسم نظامهای سیاسیای که آن روز در اروپا، تازه طعم پیشرفت علمی و صنعتی را چشیده و مزمزه میکردند، تزریق کنند. بدینترتیب بود که به جان ثروتهای آسیا و افریقا افتادند که هر کس کتابهای تاریخ معاصر جهان را خوانده باشد، بقیه داستان را میداند. هندوستان طعمه استعمار شد. چین طعمه استعمار شد. ژاپن و تمام مناطق شرق آسیا هم طعمه استعمار شدند و استرالیا یکباره بلعیده شد !
یک وقت است که کشوری فاقد مردم است و یا مردم بیفرهنگی دارد. بدیهی است که تصرّف آن کشور برای استعمارگران آسان است. اما یک وقت کشوری برخوردار از مردمی با فرهنگ و با ادّعاست که برای خودشان شخصیّت و سابقهای قائلند. آن وقت دیگر ورود استعمار به آن کشور، چندان بیدردسر نیست؛ چرا که از طرف مردم آن کشور، علیه استعمارگران، مبارزهای به وجود میآید. عاملی که ما امروز به آن « استکبار » میگوییم، مبارزه مذکور را بر ملت ایران تحمیل کرد. در گذشته، وقتی که استکبار وارد کشوری میشد، به شکل استعمارِ مستقیم میآمد و آن کشور را قبضه میکرد. اما امروز، از طُرق پیشرفتهتری برای تسلّط و تصرّف ملتها و منابعشان