سند دعا را درست نمیدانم .) « وجعل من ظنّ به علی عباده فی کفاء لتعزیة حقّه .» یعنی « اگر آنچه را خدا منّت گذاشته و به ما داده است، بهکار بیندازیم، کافی است که بتوانیم حقی را که برگردن ماست، ادا کنیم .» پس در درجه اوّل، تلاش مورد نظر است.
در درجه دوم، مسائل دیگر مورد نظر است؛ مثل نجات بشریّت، اقامه حکومت عدل و حق و ایجاد راهی که بشر بتواند از آن راه به خدا و هدایت برسد. این تلاشها که اسم آوردم، مقدّمهاند برای اینکه ما بتوانیم پیش خدای متعال، حقِّ بندگی را ادا کنیم. البته حقّ بندگی هم جز با همین کارها ادا نمیشود. اینکه کسی برود، درِ اتاق را ببندد و فقط عبادت شخصی بکند، حقّ خدا را ادا نخواهد کرد. آن وظیفه و هدف شخصی، با فداکاری، تلاش، به فکر بندگانِ خدا بودن، خدمت به خلق خدا و ادای وظایف اجتماعی تحقّق پیدا میکند و برآورده میشود. توجّه کنید که این دو مطلب، با هم خَلط نشود.
حالا راهِ اینکه این وظیفه مهم، یعنی اداىِ حقّ بندگی را درست انجام دهیم، چیست ؟ راهش را در روایات و ادعیه و مانند اینها، بیان کردهاند. دو راه وجود دارد: یکی راه خداست و دیگری راهِ هواهای نفسانی. راه خدا، در مقابل راه نفسانی است. اگر انسان در راه خدا حرکت کند، به آن هدف اعلی و نهایی؛ یعنی اداىِ حقِّ بندگی