بیانات سال 1373


خدیجه از دنیا رفت و پیغمبر را تنها گذاشت، در کنار و غمخوارِ پدر بود. دلِ پیغمبر در مدّت کوتاهی با دو حادثه وفات خدیجه و وفات ابی‌طالب شکست. به فاصله کمی این دو شخصیّت از دست پیغمبر رفتند و پیغمبر احساس تنهایی کرد. فاطمه زهرا سلام‌اللَّه‌علیها در آن روزها قدبرافراشت و با دستهای کوچک خود غبار محنت را از چهره پیغمبر زدود. امّ‌ابیها؛ تسلّی بخش پیغمبر. این کُنیت از آن ایام نشأت گرفت.

شما ببینید این دریای شخصیت و مجاهدت چه دریای عظیمی است ! بعد رسید به دوران اسلام. بعد رسید به ازدواج با علی بن ‌ابی طالب علیه‌السّلام؛ همان علیبن ابی‌طالب که مصداق کامل یک بسیجىِ فداکار انقلاب است. هفته بسیج است؛ بسیجی یعنی این. یعنی همه وجودش وقف اسلام است. وقف است برای آنچه پیغمبر میخواهد و خدا را خشنود میکند. امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاة و السّلام هیچ مایه‌ای برای شخص خود نگذاشت. در آن ده سال - ده سال حیات پیغمبر - امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام هر کاری که کرد، برای پیشرفت اسلام بود. این که میبینید میگفتند فاطمه زهرا و امیرالمؤمنین و فرزندانشان گرسنه ماندند، علّتش همین است. والّا این جوان اگر به فکر کاسبی بود، میتوانست بهتر از هر کاسبی، به کسب بپردازد. این همان علی است که بعدها در دوران پیریاش چاه میکنْد؛ چاهی که مثل گردن شتر، آب از آن بیرون میزد. آن‌وقت، هنوز دست و رویش را از گرد و غبار کار نشُسته، مینشست و وقف نامه چاه را مینوشت ! آن حضرت از این کارها زیاد کرده است. چقدر نخلستانها

«6»