چیزهایی را به خورد مردم بدهند. میپرسند: « آقا ! مرجعیّت مثل سابق در ایران اهمیّت دارد ؟» آنها هم میگویند: « نه آقا، مرجعیّت دیگر تمام شده است و مردم به مرجعیّت چندان اهمیّت نمیدهند » و از این حرفها. میخواستند این مطلب را در ذهن مردم جا بیندازند. قصدشان این بود که موقعیّتِ مرجعیّت را که یک موقعیّت عالی و الهی است و در اعماق جان مسلمین دارای تأثیر و نفوذ است، پایین بیاورند. چون از مرجعیّت چوب و تودهنی خوردهاند، خواستند از مرجعیّت انتقام بگیرند، نه از یک مرجع خاص. این، یکی از مطالبی است که تبلیغات دشمن، طىّ چهل روز بیماری آن بزرگوار دنبال میکرد. مطلب دومی که میخواستند در ذهن مردم جا بیندازند، این بود که « در سطح کشور ایران، دیگر کسی نیست تا مقام مرجعیّت را در دست گیرد؛ آن علمای بزرگ و آن ریشههای قوی دیگر تمام شدند؛ آیةاللَّهالعظمی اراکی آخریشان بود و تمام شد .» این مطلب را میخواستند جا بیندازند و در این باره مفصّلاً حرف زدند. سومین مطلب این بود که خواستند وانمود کنند ملّت ایران از روحانیّت زده شده است و علاقهای به روحانیّت ندارد. خواستند بگویند: در گذشتهها - در اوایل انقلاب و قبل از انقلاب - روحانی برای مردم بسیار عزیز بود، ولی امروز دیگر ملت ایران اعتنایی به روحانیون ندارد ! این مطلب را هم میخواستند جا بیندازند. این سه مطلب. البتّه حرفهای دیگری هم میزدند که به مواردی از آن اشاره خواهم کرد. روز وفات آن بزرگوار، تهران منقلب شد؛