پیغمبر درباره او فرموده بود: « سیّد شباب اهل الجنه »؛ سرور جوانان بهشت - بعد از گذشت نیم قرن از زمان پیغمبر، با آن وضعِ فجیع کشته شد !؟ چطور شد که این امّت، حسینبنعلی را جلوِ چشم کسانی از همان نسلی که دیده بودند که او بر دوش پیغمبر سوار میشد و این حرفها را از زبان پیغمبر درباره او شنیده بودند، با آن وضع فجیع کشتند !؟ این، عبرت است. مگر شوخی بود که دختران پیغمبر را مثل دخترانِ سرزمینهاىِ فتح شده غیر اسلامی، بیاورند جلوِ چشم مردم کوچه و بازار بگردانند و به کسی مثل زینب سلاماللَّهعلیها اهانت کنند !؟ چطور شد که کار به اینجا رسید ؟ این، همان عبرت است و از درس بالاتر است. این، نگاه به اعماق و ریزهکاریهای تاریخ و حوادث است.
حال به مناسبت بحث « ارتجاع » یا « ارتداد » یا « رجعت »، میخواهم عرض کنم که در همین جریان، زینب کبری سلاماللَّهعلیها اسم قضیه « ارتجاع » را آورد؛ یعنی به همین بیماری اشاره کرد و در کوفه فرمود: « انمامثلکم کمثلالتی نقضت غزلها من بعد قوة انکاثا ( ۳ )»؛ « شما مثل کسانی هستید که پشمی یا پنبهای را با زحمت به نخ تبدیل میکنند و بعد مینشینند با زحمت زیاد، این نخها را باز میکنند و باز به پنبه یا پشم تبدیل میکنند !» این، یعنی ارتجاع و برگشت و زینب کبری به این معنا اشاره کرد. یعنی در امت پیغمبر خاتم، صلّیاللَّهعلیهوآلهوسلّم، همان اندازه این خطر وجود دارد که در امّت موسی. بعد از گذشت زمان پیغمبر - با آن نفس گرم پیغمبر - این