گرایش مذهبی داشته است. شاید از اوّل تا آخر فیلم اسمی هم از مسیحیت، عبادت ویژهی مسیحیت یا عقیدهی خاص در مسیحیت نیاورند؛ اما یکسره دربارهی مفاهیم یا مسائل و یا موضوعات مربوط به مسیحیت است. کلیسایی را نشان میدهند، دیْری را نشان میدهند، کشیشی را در چهرهی انسانی ناب، در سیمای آراستهی یک مرد الهی - یک قدّیس واقعی - نشان میدهند که در حال کمک به کودکان، تربیت عقب افتادگان، محبّت به ستمدیدگان و محرومان یا مبارزه برای علم و پیشرفتهای علمی است، که البته این دروغ هم هست. واقعیت قضیه این نیست. آنطوری که ما از سرگذشت مسیحیت و کلیسا و دیر خبر داریم، آنچه که در این فیلمها نشان داده میشود، درست عکس واقعیت است. نه واقعیت است و نه حتی بخشی از واقعیت. البته این بدان معنا نیست که هیچ کشیشی وجود ندارد که خوب یا مؤمن و یا دارای چهرهی معنوی باشد. در دنیای مسیحیت، در همهی اکناف این دنیای بزرگ و در میان بندگان خدا از هر دینی و مذهبی، آدمهای خوب و خدوم و سالم و صادق و نورانی، یقیناً هستند. در این شکّی نیست. اما تعمیم دادن یک خوبی در یک نقطه به همه جا بهوسیلهی بیان هنریِ بسیار گیرا و جذّاب و مؤثّرِ فیلم، این دروغ است. ارائهی کاراکترهایی چنین میتواند در گوشهای از یک فیلم یا رمان، عاری از اغراق به نظر برسد و فاقد جهتگیری خاصی باشد. به عنوان مثال در اوائل رمان « بینوایان » ویکتورهوگو، اسقفی با چهرهی ملکوتیِ خدایی حضور دارد که انسان بسیار خوبی است. اوّلاً این یک نفر است.