بیانات سال 1373


گرایش مذهبی داشته است. شاید از اوّل تا آخر فیلم اسمی هم از مسیحیت، عبادت ویژه‌ی مسیحیت یا عقیده‌ی خاص در مسیحیت نیاورند؛ اما یکسره درباره‌ی مفاهیم یا مسائل و یا موضوعات مربوط به مسیحیت است. کلیسایی را نشان می‌دهند، دیْری را نشان می‌دهند، کشیشی را در چهره‌ی انسانی ناب، در سیمای آراسته‌ی یک مرد الهی - یک قدّیس واقعی - نشان می‌دهند که در حال کمک به کودکان، تربیت عقب افتادگان، محبّت به ستمدیدگان و محرومان یا مبارزه برای علم و پیشرفتهای علمی است، که البته این دروغ هم هست. واقعیت قضیه این نیست. آن‌طوری که ما از سرگذشت مسیحیت و کلیسا و دیر خبر داریم، آنچه که در این فیلمها نشان داده می‌شود، درست عکس واقعیت است. نه واقعیت است و نه حتی بخشی از واقعیت. البته این بدان معنا نیست که هیچ کشیشی وجود ندارد که خوب یا مؤمن و یا دارای چهره‌ی معنوی باشد. در دنیای مسیحیت، در همه‌ی اکناف این دنیای بزرگ و در میان بندگان خدا از هر دینی و مذهبی، آدمهای خوب و خدوم و سالم و صادق و نورانی، یقیناً هستند. در این شکّی نیست. اما تعمیم دادن یک خوبی در یک نقطه به همه جا به‌وسیله‌ی بیان هنریِ بسیار گیرا و جذّاب و مؤثّرِ فیلم، این دروغ است. ارائه‌ی کاراکترهایی چنین می‌تواند در گوشه‌ای از یک فیلم یا رمان، عاری از اغراق به نظر برسد و فاقد جهتگیری خاصی باشد. به عنوان مثال در اوائل رمان « بینوایان » ویکتورهوگو، اسقفی با چهره‌ی ملکوتیِ خدایی حضور دارد که انسان بسیار خوبی است. اوّلاً این یک نفر است.

«9»