در بقیهی رشتههای هنری نیست؛ اما نواقص و کمبودهایی هم دارد. زبان قصّه، باز خصوصیاتِ دیگری دارد. از طرفی کمبودها، محدودیتها و نواقص دیگری همراه آن است. زبان موسیقی امتیازات دیگری دارد؛ دارای شمول است، صبغهی جهانی بودن و جنبهی انسانی دارد و همه جایی و همه کسی است؛ اما باز محدودیتها، نواقص و ابهامهایی دارد. یعنی رسا و بلیغ - آن چنان که باید و شاید - نیست و گنگ است. در بین انواع و اقسام روشها، شیوهها، ابزارها و بیانهای هنری، بیان نمایش - به معنی عام آن - در مجموع از همهی بیانها رساتر، بلیغتر و جالبتر است و بیشترِ امتیازات را به خود اختصاص داده است. ما امروز برای بیان رقیقترین حقایق دینی، مجبوریم از عادیترین و نارساترین وسیله که همین بیان معمولی است، استفاده کنیم. مگر میشود با این بیان به نتیجهی دلخواه رسید ؟ بیان معمولی و حرف زدن معمولی، بین دو نفر که بنشینند و با یکدیگر سخن بگویند، مقداری ظرفیت دارد و نمیتواند همهی حقایق را منعکس کند. اما یک بیان هنری - بخصوص که از طریق هنر نمایش باشد - دارای چنان ظرفیتی است که با بیان معمولی و حرف زدن عادّی، قابل مقایسه نیست. امروز روحانیون محترم و گویندگان مذهبی به منبر میروند و سخنرانی میکنند یا با نوشتن، به بیان حقایق عالی میپردازند. اما سؤال این است که آیا این حقایق عالی، با بیان معمولی، قابل انتقال است ؟ اصلاً نمیشود بعضی از مفاهیم را با زبان و بیان معمولی منتقل کرد؛ امکان ندارد. مگر اینکه بیانی مثل بیان قرآن، معجز نشان باشد