منتقل کند. من همین مطلب را یک بار دیگر هم گفتهام. فرض کنید کسی مثلاً بخواهد این جلسهی ما را بیرون منعکس کند؛ اگر بخواهد همین طور زبانی بگوید، باید بگوید که بله، چند نفر اینجا نشسته بودند، پهلوی همدیگر بودند و این لباسشان بود؛ اما جلسهی ما که این نیست. این همه توی جلسهی ما حرف هست، این همه توی آن تبادل و تعاطی ( 4 ) هست، این همه توی آن احساسات متبادل هست؛ ما الان که اینجا نشستهایم، نسبت به همدیگر احساساتی داریم و اینها فضای این جلسه را پر کرده است؛ این را کی میخواهد نشان بدهد ؟ این را که با زبان اینجوری نمیشود نشان داد؛ این روایتِ قصه و قصهپردازی - یعنی پردازش هنری - میخواهد؛ توجه کردید ؟ این اصل قضیه است. اینجا دست شما باز است. هر کار بخواهید بکنید، میتوانید بکنید و هیچ ایرادی ندارد؛ یعنی کسی هم نمیتواند به شما اعتراض کند که از کجا میگوئید. حالا فرضاً اگر من بخواهم یک مثال بزنم، یکی از آن بخشهای بسیار جالب این برنامهی شما قضیهی رفتن جناب عبدالمطلب پیش ابرهه و ترسیم این وضعیت بود. خب این قضیه را منِ حقیر چند بار توی کتاب خوانده باشم و به این و آن گفته باشم و اینجا و آنجا نوشته باشم خوب است ؟ خب معلوم است دیگر؛ کار ما این است. اما من وقتی آن را از شما شنیدم، دیدم قضیهای که من توی تاریخ میخواندم