بیانات سال 1373


دست خودشان را خیلی باز میکنند. مثلاً فلان فیلم‌نامه‌نویس یا کارگردان میگوید: بله، این قصه یک قصه‌ی تاریخی است، اما من به تاریخ چه کار دارم ؟ مثلاً توی تاریخ نوشته که فلان کس در سال فلان به دنیا آمد، یا فلان حادثه از او سر زد؛ اما من میخواهم این را پنج سال جلوتر بگذارم؛ این سلیقه‌ی من و فهم من و برداشت من و دل من است که میخواهد در این زمینه قضاوت کند ! من به تاریخ چه کار دارم ؟ بعضی اینجور خودشان را از تاریخ آزاد میکنند. حالا خب حرفی هم نیست، آن هم کاری است؛ اما در مورد زندگی پیغمبر و قضایای تعیین کننده‌ی تاریخی نمیشود این کار را کرد. میدانید « لکم فی رسول اللَّه أسوة حسنة »؛( 3 ) یعنی زندگی پیغمبر برای ما مثل قرآن است. اگر جائی از آن مسجل و ثابت شد، باید همان جور ثابت شده‌اش به نسلهای بعد برسد. چرا ؟ چون برای ما حجت شرعی است؛ عمل پیغمبر برای ما حجت شرعی است. لذا آن بخشَش که صدور قول و فعلی از شخص نبی اکرم است - و بعد امیرالمؤمنین که معصوم است و در کنار ایشان است - باید تغییر نکند. از اینکه گذشتیم، نکته‌ی اصلی گزارشگری نیست، فضاسازی است. میدانید آنی که میتواند یک ماجرائی را بعد از هزار سال، هزار و پانصد سال به شنونده‌ای منتقل کند، گزارش آن قضیه نیست؛ اصلاً گزارش معمولی نمیتواند

«5»