حیث آخوند و روحانی حضور پیدا کند. عرض ما این است. همچنان که روحانی وقتی به یک کارخانه یا مسجد و بازار میرود، به حیث روحانی میرود، در دانشگاه نیز همینطور برود. البته آخوند در بازار یک نوع کار دارد و یک نوع خاص از آخوند هم برای بازار لازم است. برای دانشگاه هم یک نوع آخوند با یک سلسله کارها احتیاج است. من بر اثر ارتباط و معرفت و آشناییای که کم و بیش با محیطها و اشخاص دانشگاهی داشتهام، این طور میفهمم که اگر بخواهید موفّق باشید، باید روحانی خوبی در دانشگاه باشید. اگر روحانی خوبی در دانشگاه شدید، آن وقت اختیاراتی که در اساسنامهها مینویسند و به صورت بخشنامه ابلاغ میگردد و معمولاً از ده مورد، یک موردش هم عمل نمیشود، بدون نوشتن و ابلاغ، حاصل و عمل خواهد شد. یعنی یک روحانی موفّق که دانشجو او را دوست دارد و محیط دانشگاه قدرش را میداند، وقتی در آن محیط، با فلان معاون آموزشی، فلان رئیس و یا فلان استادِ فلان رشته که آدم نابابی است مواجه شود، اگر یک اشاره بکند دیگر آن فرد ناباب نمیتواند در آنجا زندگی کند. هیچ احتیاجی هم نیست که در صراط گزینش بگوییم از فلان کس سؤال کنید. مگر تا به حال که در راههای گزینشی سؤال کردهاند، تأثیر هم کرده است ؟ چقدر تأثیر اساسی کرده است ؟ من این را عرض میکنم. نقطهی اصلی توجّه و همّت بنده در حضور شما آقایان این است که به آن توجّه کنید