و اما نکتهیی که باید به آن اشاره کنم، این است که ما در زمینهی کتاب، چند تکلیف مهم بر عهده داریم: یک تکلیف این است که در عرصههای فکری مختلف، کتاب تولید کنیم؛ آن هم کتاب خوب. چنین تکلیفی نه فقط بر عهدهی مسؤولان کشور است، بلکه کل کشور و طبقهی اهل فرهنگ، چنین تکلیفی دارند. تکلیف بعدی این است که کتابخوانی به عنوان یک سنت رایج در آید؛ به طوری که همهی قشرها در کشور کتابخوان شوند و کتابخوانی، مخصوص عدهیی از افراد جامعهی ما نباشد؛ کمااینکه در گذشته این طور بوده است؛ یعنی عدهیی کتابخوان و اهل کتاب و اهل مراجعهی به کتاب بودند، اکثریت هم دور از کتاب و فارغ از همّ آن به سر میبردند؛ این درست نیست. البته امروز وضع بهتر شده است و انسان میتواند این را حس کند. بعضی از ناشران به من میگفتند: ما تشکر میکنیم از اینکه میبینیم فرهنگ کتابخوانی توسعه پیدا کرده است و مردم به کتاب تمایل بیشتری نشان میدهند. پس این کار هم در حال پیشرفت است. البته اگر ما به حدی برسیم که مورد نظر من در این صحبت است، باید تعداد کتابهایی که هر بار چاپ میشود، از دو هزار و پنج هزار و ده هزار به دویست هزار و سیصد هزار برسد؛ یعنی با چنین کمیت بالایی باید کتاب در جامعه پخش شود. امروز از شصت میلیون جمعیت کشور ما، تعداد کثیری اهل سواد و کتابند و بیشتر هم خواهند شد؛ چون جمعیت رو به