خبرنگار: یک سؤال دیگر برای من باقی ماند. در این چند ساعتی که ما در معیّت حضرتعالی بودیم، مشاهده کردیم شما تعداد زیادی کتاب میخرید و سال گذشته هم به همین شکل بود.
نه، متأسّفانه نشد کتاب بخرم، کتابها را به من هدیه میدهند. من میخواهم کتاب بخرم یا پولهای کتابها را بدهم امّا غالباً میبینم که تا من یک کتابی را انگشت میگذارم، فوراً ناشرین میگویند نه، این مجّانی است و هر چه هم اصرار میکنیم پول بدهیم قبول نمیکنند. لذا من بعضی از کتابها را هم واقعاً میخواهم، دوست میدارم بخرم منتها ما [به محض اینکه] گفتیم این کتاب را بدهید، میگویند آقا قابلی ندارد؛ حالا بعضی‌ها از روی رغبت و قلب، بعضی‌ها هم ممکن است در رودربایستی گیر کنند. من نمیخواهم که چنین وضعی پیش بیاید، لذا به خرید کتاب اقدام نمیکنم لکن چرا، ناشرین با محبّت و مهربانی‌ای که دارند، بعضی کتابهایی که فکر میکنند من دوست میدارم، به من هدیه میدهند.

«6»