جنبهی دوّم مسئله که آن هم به همین اندازه مهم است، این است که حالا که این حاکمیّت با رفتن نبی قطع نمیشود و استمرار پیدا میکند، نمیتواند یک حاکمیّت برهنه و بینصیب از معنویّات پیغمبر باشد. درست است که پیغمبر دارای مقام ممتازِ استثنائی است و هیچ کس دیگر با او مقایسه نمیشود امّا استمرار وجود او باید متناسب با وجود او باشد؛ ارزشهای موجود در وجود مقدّس پیغمبر باید در آن کسی که استمرار وجود او است، حفظ بشود؛ حالا به قدر ظرفیّت آن شخص، که آن معنویّات طبعاً در اشخاص خاصّی ممکن است پیدا بشود؛ و در آن دوره، در آن فصل مهمّ از تاریخ نبوّت و ولایت که باید معصوم میبود و بدون او انحراف پیش میآمد، جز در وجود مقدّس امیرالمؤمنین علیّبنابیطالب چنین چیزی متحقّق و متبلور نبود. ماجرای غدیر این دو چیز را در تاریخ اسلام با هم ثبت کرده است. لذاست که این یک بُعد از مسئلهی غدیر است. یک بُعد دیگر، شخصیّت خود امیرالمؤمنین است، یک بُعد دیگر اهتمام نبیّ اکرم است به مسائل بعد از وفات خودشان که اینها دیدگاههای مختلفی است و مسئلهی غدیر را از همهی این جنبهها میشود مورد بررسی قرار داد. آنچه امروز بنده مناسب میبینم در باب مسئلهی غدیر به شما برادران و خواهران که مسئولین کشور هستید عرض بکنم و همچنین ملّت عزیزمان را با اختلاف مذاهبی که دارند و [نیز] امّت بزرگ اسلامی را مخاطب قرار بدهم، این چیزی است که عرض میکنم.