حجّتالاسلام مسیح بروجردی: بسماللّهالرّحمنالرّحیم. لطفاً از سابقهی آشنایی خودتان با حاج احمد آقا توضیحاتی بفرمایید.
بسماللّهالرّحمنالرّحیم. ابتدا که من ایشان را دیدم، حدود سال 41 بود که ما به منزل امام در قم، زیاد رفتوآمد میکردیم. ایشان ظاهراً در آن ایّام به دبیرستان میرفتند. من ایشان را میدیدم که با دوچرخه از درِ اندرونیِ بیت رفتوآمد میکردند؛ البتّه ما از درِ بیرونی رفتوآمد میکردیم. من اوّل ایشان را نمیشناختم، بعد گفتند آقازادهی امامند و بعد از آن دیگر ایشان را ندیدم. در جریانات سال 42، من هیچ از ایشان یادم نیست و خبر ندارم که چه میکردند و کجا بودند؛ تا اینکه گمان میکنم در سال 44 یا 45 شنیدم ایشان طلبهی خوبی شدهاند و بسیار جدّی مشغول تحصیلند. گفته میشد که امام در آن ایّام به ایشان فرمودهاند که اگر شما میخواهی به دانشگاه بروی، هزینههایت به عهدهی خودت است امّا اگر طلبه بشوی، من شهریّهای به تو میدهم؛ یعنی امام به این وسیله تشویق میکردند که ایشان به سمت طلبگی بروند.