اگر بخواهیم به هدفهای اسلام برسیم، هم «بایدها» را باید ملاحظه کنیم، هم «نبایدها» را. امّا آن کسانی که مایل نبودند که مردم به هدفهای اسلامی برسند، گاهی بایدها را رعایت میکردند امّا نبایدها را رعایت نمیکردند. مثلاً فرض بفرمایید رژیم جبّار ستمشاهی گاهی برای تظاهر به مسلمانی، اسمی از خدا و پیغمبر و امام میآوردند یا یک وقتی تظاهر به نماز خواندن میکردند که فرض بفرمایید یک وقتی یک نمازی یک جایی تصادفاً خوانده است، عکس او را پخش میکردند و تظاهر میکردند که بله، گاهی اینها نماز هم میخوانند، یا قرآنی مثلاً چاپ کنند و منتشر کنند؛ یک کارهای کوچکی از این قبیل از اینها سر میزد ــ اینها بایدها بود ــ امّا نبایدها را رعایت نمیکردند؛ یعنی علناً فسق میکردند، علناً محرّمات را انجام میدادند، علناً با دشمنان خدا دوستی میکردند، علناً دوستان خدا را زیر فشار و شکنجه و قتل و حبس قرار میدادند؛ نبایدها را رعایت نمیکردند. در یک روایتی از امام صادق (علیه الصّلاة و السّلام) نقل شده است که فرمود: اِنَّ بَنی اُمَیَّةَ اَطلَقوا لِلنّاسِ تَعلیمَ الایمانِ وَ لَم یُطلِقوا تَعلیمَ الشِّرکِ لِکَی اِذا حَمَلوهُم عَلَیهِ لَم یَعرِفوه؛3 یعنی بنیامیّه اجازه دادند که مردم ایمان را یاد بگیرند، بفهمند ایمان چیست امّا اجازه ندادند که مردم بفهمند کفر چیست، فسق چیست؛ این را نگذاشتند مردم در آن زمان درست بفهمند؛ چرا؟ برای اینکه اگر خودشان رفتاری کردند که مردم را به سمت کفر و فسق روانه کردند، مردم نفهمند اینها دارند چه کار میکنند؛ مشتشان جلوی مردم باز نشود. این رفتار بنیامیّه و رفتار طاغوتها است که گاهی برای خاطر دل مردم یا تظاهر به همایمانی با مردم اسمی از خدا میآورند امّا نمیگذارند در زندگی آنها نبایدها بر طبق نظر خدا و اسلام اندکی محو و نابود بشود؛ زندگیشان آلوده است. این رفتار طاغوتها است.