از مکّه خارج شدند. در بین راه در هر کدام از این منازل همینطور امام حسین یک صحبتی دارند با مخاطبین مختلف، و با لحنهای مختلف. به منزلی به نام «بیضَة» که رسیدند ــ در حالی که حرّبنیزید هم در کنار حضرت دارد میآید ــ فرود آمدند. شاید قبل از اینکه استراحت بکنند یا حالا بعد از اندکی استراحت، حضرت ایستاد؛ خطاب به این لشکر دشمن فرمود: اَیُّهَا النّاسُ! اِنَّ رَسولَ اللّهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ قالَ: مَن رَأی سُلطاناً جائِراً مُستَحِلّاً لِحُرُمِ اللّهِ ناکِثاً لِعَهدِ اللّهِ مُخالِفاً لِسُنَّةِ رَسولِ اللّهِ یَعمَلُ فی عِبادِ اللّهِ بِالاِثمِ وَ العُدوانِ فَلَم یُغَیِّر عَلَیهِ بِقَولٍ وَ لا فِعلٍ کانَ حَقّاً عَلَی اللّهِ اَن یُدخِلَهُ مُدخَلَه. یعنی پیغمبر فرمود که اگر کسی ببیند حاکمی در جامعه بر سر کار است که ظلم میکند، حرام خدا را حلال میشمارد، حلال خدا را حرام میشمارد، حکم الهی را کنار میزند، دیگران را به عمل وادار نمیکند، و در میان مردم با گناه عمل میکند، با دشمنی عمل میکند، با ظلم عمل میکند ــ یعنی حاکمِ فاسدِ ظالمِ جائر که یزید مصداق کاملش بود ــ اگر کسی چنین چیزی را در جامعهی اسلامی در میان امّت من ببیند، وَ لَم یُغَیِّر عَلَیهِ بِقَولٍ وَ لا فِعل؛ و با زبان و عمل، علیه او اقدام نکند، کانَ حَقّاً عَلَی اللّهِ اَن یُدخِلَهُ مُدخَلَه؛ یعنی خدای متعال این ساکتِ بیتفاوتِ بیعمل را در قیامت به سرنوشتی دچار میکند که آن ظالم را دچار کرده است؛ یعنی با او در یک صف و در یک جناح قرار میگیرد. این را پیغمبر فرموده است. اینکه عرض کردیم پیغمبر حکم این مطلب را زبانی فرمودهاند، این هم یکی از نمونههایش. پس پیغمبر مشخّص کرده بودند که اگر نظام اسلامی منحرف شد، چه کار باید کرد. امام حسین هم استناد میکند به همین فرمایش پیغمبر. پس تکلیف چه شد؟ تکلیف، «یُغَیِّر عَلَیهِ بِقَولٍ وَ فِعل» شد؛ اگر در چنین شرایطی قرار گرفت ــ البتّه در زمانی که موقعیّت مناسب باشد، همانطور که عرض کردیم ــ واجب است انسان در مقابل این عمل قیام کند و اقدام کند؛ به هر کجا میخواهد، برسد؛ کشته بشود، زنده بماند؛ به حسب ظاهر موفّق بشود، نشود؛ باید هر مسلمانی در مقابل این وضعیّت قیام کند و اقدام کند؛ این تکلیفی است که پیغمبر فرموده است. بعد فرمود: وَ اَنا اَحَقُّ مِن غَیَّر؛13 من از همهی مسلمانها شایستهترم به اینکه این قیام را و این اقدام را بکنم. خب، من پسر پیغمبرم. اگر پیغمبر بر تکتک مسلمانها این تغییر را ــ یعنی همین اقدام را ــ واجب کرده است، خب حسینبنعلی، پسر پیغمبر، وارث علم و حکمت پیغمبر، از دیگران مناسبتر است که اقدام کند؛ [بر او] واجبتر است. [میفرماید] من به خاطر این است که قیام کردم. پس علّت قیام خود را دارد بیان میکند: «تغییر»؛ یعنی قیام و اقدام در مقابل آنچنان وضعیّتی. این هم یک بیان.