[دوّم] در وصیّتی که هنگام خروج از مکّه [داشتند]. البتّه هم هنگام خروج از مدینه، هم هنگام خروج از مکّه، حضرت ابیعبداللّه (علیه السّلام) با محمّدبنحنفیّه صحبتهایی داشتهاند که به نظر من میرسد که این وصیّت به هنگامی مربوط است که در ماه ذیحجّه از مکّه میخواستند خارج بشوند که محمّد هم به مکّه آمده بود و آنجا هم با حضرت صحبتهایی داشت؛ این مال آنجا است. حضرت یک چیزی نوشتند و دادند به برادرشان محمّدبنحنفیّه به عنوان وصیّت. آنجا بعد از شهادت به وحدانیّت خدا و مانند اینها، میرسند به اینجا: وَ اِنّی ما خَرَجتُ اَشِراً وَ لا بَطَراً وَ لا ظالِماً و لا مُفسِداً؛ یعنی کسانی اشتباه نکنند، تبلیغاتچیها هم نیایند تبلیغ کنند که امام حسین هم مثل این کسانی که این گوشه و آن گوشه خروج میکنند برای اینکه قدرت را به چنگ بگیرند، برای خودنمایی، برای عیش، برای ظلم، برای فساد وارد میدان مبارزه و جنگ میشود؛ کار ما از این قبیل نیست. بَل اِنَّما خَرَجتُ اُریدُ الاِصلاحَ فی اُمَّةِ جَدّی؛ عنوان این کار، همین «اصلاح» است؛ میخواهم اصلاح کنم. این همان واجبی است که قبل از امام حسین انجام نگرفته بوده است: بَل اِنَّما خَرَجتُ اُریدُ الاِصلاحَ فی اُمَّةِ جَدّی؛ این اصلاح از طریق خروج است، یعنی قیام ــ خروج یعنی قیام ــ این را حضرت در این وصیّتنامه ذکر کردهاند و تقریباً تصریح به این معنا است: یعنی اوّلاً میخواهیم خروج کنیم، یعنی قیام کنیم، و این قیام ما هم برای اصلاح است؛ نه برای این است که حتماً باید به حکومت برسیم، و نه برای این است که حتماً باید برویم شهید بشویم؛ نه، میخواهیم اصلاح کنیم.