خب، امام حسین، هم در مقابل چنین انحرافی قرار گرفته است پس باید آن تکلیف را انجام بدهد، هم موقعیّت مناسب است؛ پس دیگر عذری وجود ندارد. لذا وقتی عبداللّهبنجعفر و محمّدبنحنفیّه و عبداللّهبنعبّاس ــ اینها کسانی بودند که عامی نبودند؛ اینها همه دینشناس بودند، آدمهای عارف، عالِم، چیزفهم ــ به حضرت میگفتند «آقا! خطر دارد، نروید»، میخواستند بگویند [به واسطهی] خطری که در سر راه تکلیف بود، تکلیف برداشته است؛ [امّا] آنها نمیفهمیدند که این تکلیف، تکلیفی نیست که با [وجود] خطر برداشته بشود. خب، خطر داشته باشد؛ این تکلیف همیشه خطر دارد. کِی ممکن است انسان علیه یک قدرتی آنچنان مقتدر ــ به حسب ظاهر ــ قیام کند و خطر نداشته باشد؟ مگر چنین چیزی میشود؟ این تکلیف همیشه خطر دارد؛ همان تکلیفی که امام بزرگوار انجام داد. به امام هم میگفتند شما با شاه درافتادهاید، خطر دارد. امام نمیدانست خطر دارد؟ امام نمیدانست که دستگاه امنیّتی رژیم پهلوی انسان را میگیرند، شکنجه میکنند، میکُشند، دوستان انسان را میکُشند، تبعید میکنند؟ اینها را امام نمیدانست؟ خب چرا؛ نسخهی کوچک کاری که در زمان امام حسین انجام گرفت، در زمان امام ما انجام گرفت؛ منتها آنجا به نتیجهی شهادت رسید، اینجا به نتیجهی حکومت رسید؛ این همان است، فرقی نمیکند. هدف امام حسین با هدف امام بزرگوار ما یکی بود.8 (البتّه توقّع ما در این بحث این است که خوب گوش بدهید، مطلب به دست بیاید؛ نمیخواهیم وقت را بگذرانیم. این مطلب، اساس معارف حسینی است. معارف حسینی یک بخش عظیمی از معارف شیعه است؛ این پایهی همه است و خودْ یکی از پایههای اسلام است. البتّه یک وقتی بخواهید شعار بدهید، مخالف نیستیم؛ امّا میخواهیم گوش کنید، درست دقّت کنید و مطلب هم گسسته نشود.) پس هدف عبارت شد از بازگرداندن اسلام به خطّ صحیح؛ بازگرداندن جامعهی اسلامی به خطّ صحیح. کِی؟ آن وقتی که راه، عوضی شده است و جهالت و ظلم و استبداد و خیانت کسانی، مسلمین را منحرف کرده است ــ این یک ــ و زمینه هم آماده است، شرایط هم آماده است. البتّه دوران تاریخ، اوقات مختلفی است؛ گاهی شرایط آماده است، گاهی شرایط آماده نیست؛ زمان امام حسین آماده بود، زمان ما هم آماده بود [لذا] امام همان کار را کردند.