دو نکته در باب حج، نکتههای مهمّ همیشگی و فراموشنشدنی است: یکی مسئلهی معنویّت در حج است. در خلال این واجب، از اوّل تا آخر یک روحی وجود دارد که آن روح عبارت است از توجّه و اخلاص به ذات مقدّس احدیّت و اظهار عبودیّت در مقابل پروردگار. در فرایض دیگر و واجبات دیگر، به این حجم و با این کیفیّت، این [معنویّت] را نمیشود مشاهده کرد؛ اگرچه قوام هر واجبی و هر عبادتی به توجّه و ذکر حضرت پروردگار (جلّ و علا) است. در حج، گویا این واجب اینجور بنا شده است که وقتی انسانها از محدودهی زندگی مادّی به مرکز اقامهی این فریضهی الهی جذب میشوند، فضا دیگر فضای مادّی نباشد؛ یک فضای کاملاً معنوی [باشد] تا انسان به طور حقیقی یک شستوشویی در این فضای معنویّت بکند و برگردد. فرض [هم] بر این است که اگر یک انسانی، یک بار در مدّت عمر چنین شستوشویی بکند، برای او کافی است؛ چون یک بار واجب شده است. واجبات بر اساس نیازها و حاجت بشر است؛ [مثلاً] اگر ما برای سِیر کمال الیاللّه، تکامل و عروج الیاللّه، به بیش از هفده رکعت نماز در روز احتیاج داشتیم، خدای متعال بیش از هفده رکعت در روز واجب میکرد؛ حدّاقلّ واجب، آن چیزی است که برای ما به صورت حکم واجب درآمده است: اینکه یک بار در عمر برای هر کسی که بتواند ــ مَنِ استَطاعَ2ــ [واجب است.] نباید خیال کرد که «مَنِ استَطاعَ» واجب را محدود میکند؛ نه، واجب را توسعه میدهد؛ هر که بتواند باید این کار را بکند؛ بدون استثنا. کسی که نتوانست، خب نمیتواند، از او چیزی خواسته نیست؛ چون قدرت وجود ندارد [امّا] هر کس میتواند، یک بار باید این کار را انجام بدهد. پس یک بار رفتن در آن مخزن معنویّت و چشمهی جوشان معنویّت برای شستوشو، برای پاکیزه شدن کافی است. البتّه اگر بیشتر بشود، بهتر و بیشتر شستوشو خواهد شد [امّا] حدّاقلِّ لازم عبارت است از همان یک بار. ببینید چقدر جنبهی معنویّت حج باید قوی باشد. اینها نکاتی است که ما باید واجب را از این دریچهها درست بشناسیم و بفهمیم.