حج از اوّل با لبّیک شروع میشود، با پاسخگویی به خدای متعال، با اجابت دعوت الهی، حالت احرام، لباس احرام، محرّمات احرام، کارهایی که باید در مدّت ایّام حج یا عمره انجام داد، از طواف، از سعی، از نماز، از وقوفَیْن و بقیّهی مناسکی که در حج هست، هر کدام به نحوی گوشهای از وجود ما را به معنویّت و به خدای متعال منجذب میکند، جذب میکند. این مجموعهی مرکّب، در واقع یک چشمهی زلالی است که باید برویم در آن و خود را شستوشو بدهیم؛ این شستوشو لازم است برای ما. مراقب باشید که حج، این جهت را از دست ندهد. البتّه در دوران گذشته، در زمانی که سردمدار امور حج کسانی بودند که معنویّات را بو نکرده بودند و لمس نکرده بودند، توقّعی نبود. آنجا البتّه کسانی بودند که خودشان اهل معنا بودند، اهل توجّه بودند، اهل تذکّر بودند، خودشان، خودشان را به نحوی تأمین میکردند امّا دستگاهی که آنها را به سمت معنویّت حرکت بدهد و سوق بدهد وجود نداشت؛ امروز وضع فرق میکند. امروز کسانی که متصدّی حجّند، اهل معنویّتند، اهل تذکّرند، اهل ذکرند، اهل اُنس با خدا هستند، طعم معنویّت را میفهمند و شیرینی اُنس با خدا و ذکر خدا را درک میکنند؛ فرق میکند وقتی که مسئولین حج، اینجور افرادی باشند یا افرادی که اصلاً نمیفهمند حج چیست؛ فرق بین یک مسافرت معمولی گردشی را با حجّ عظیم الهی نمیدانند چیست، خیال میکنند این هم یک مسافرتی است، آدم برود سفری بکند، گردشی بکند، دنیا را ببیند و برگردد! خیلی فرق است بین اینها.