بیانات سال 1374


شما ببینید در آن اجتماعاتی که به معنویّت، به خدا، به انسانیّت پشت کرده‌اند، زندگی مردم چقدر زندگی دشواری است، چطور ناامنی زیاد است، چطور فاجعه‌آفرینی زیاد است، جنایت زیاد است! میگردند دنبال علل و عوامل اجتماعی، [امّا] به خاطر دوری از حقایق، علّت واقعی را لمس نمیکنند. مادری فرزندان خود را به قتل میرسانَد، آن وقت وجدانها تکان میخورَد، فریاد میکِشند که اعدامش کنید، نابودش کنید؛ خب چه فایده؟ اساس کار خراب است. اشکال در پشت کردن به ارزشهای معنوی است، اشکال در غرق کردن مردم در فساد است در آن جامعه‌ی بدبختِ دور از خدا. آن وقت پیشرفتهای مادّی هم نمیتواند مردم را خوشبخت کند، ثروت هم نمیتواند خوشبخت کند. جامعه‌ی آمریکایی با ثروت زیاد، با برخورداری از امکانات فراوان زندگی، با پیشرفت علمی، دچار یک فقر معنوی، یک تهیدستی وحشت‌آور اخلاقی میشود که این‌جور جنایات و فجایعی در آن رخ میدهد. خب بله، این لازمه‌ی دور ماندن از معنویّات است. چطور میشود که یک انسان، یک مادر به دست خود برای خاطر یک شهوت زودگذر، برآمدن یک خواسته‌ی حقیر، فرزندان خودش را به قتل برساند؟ جامعه‌ی مادّی اسیر یک چنین فجایعی است، تا وقتی که برگردد به معنویّات. لذا شما می‌بینید در جوامع مادّی‌ای که غرق در مادّیّات شده‌اند و معنویّات را فراموش کرده‌اند، بزرگ‌ترین فجایع وجدانها را تکان نمیدهد و به حرکت در نمی‌آورد! مگر جلوی چشمشان یک اتّفاقی بیفتد؛ یک حرکت زودگذری پیش بیاید، بعد هم فراموش بشود.

«7»