بیانات سال 1374


جوانهای طیّب و طاهری از اروپا می‌آیند پیش ما ــ جوانهای تحصیل‌کرده، جوانهای بااستعداد، جوانهای ممتاز در کشور خودشان، در تحصیلات خودشان، در دانشگاه‌های خودشان که مسلمان شده‌اند ــ و از ما راهنمایی میخواهند درباره‌ی مسائل اسلامی؛ چه کسی باید اینها را راهنمایی کند؟ چه کسی باید برود آنجا در میان آنها سکونت کند و به آنها تعلیم دین و اخلاق بکند؟ چه کسی باید برای آنها کتاب بفرستد؟ چه کسی باید برای آنها تبیین کند؟ چون یک چیزهایی تبیین لازم دارد. این نگاه میکند به حوزه‌های علمیّه. بسیاری از جوامع غیر مسلمان توجّه پیدا کرده‌اند به اسلام ولو هنوز مسلمان نشده‌اند؛ میخواهند بدانند این اسلام چیست که این دستگاه عظیم را به راه انداخته، حکومت تشکیل داده، با ابرقدرت‌ها سینه‌به‌سینه میشود، از کسی نمیترسد، دارد اداره میکند دنیا را، وارد میدان زندگی است، ضرورتها و فشارها و ترسها و لرزها و ضعفهای دولتهای دیگر به سراغش نمی‌آید؛ این چیست؟ میخواهند بشناسند. چه کسی باید این را بیان کند؟ بمانیم تا بی‌سوادها بروند؟ بمانیم تا کسانی که از اسلام هیچ اطّلاعی ندارند بروند؟ بمانیم تا کسانی بروند که اسلام را از روی دهن این و آن شناخته‌اند؟ بنده کسانی را می‌شناختم که درباره‌ی مسائل اسلامی عن عقیدةٍ و اجتهادٍ حرف میزدند، ده حدیث بلد نبودند؛ یک کتاب حدیث از اوّل تا آخر نخوانده بودند، یک بار قرآن را با تأمّل دوره نکرده بودند. همین، از دهن این و آن یک حرفهایی شنفته بودند، بعد به ذهن خودشان تطبیق میکردند، درباره‌ی اسلام یک چیزهایی میبافتند! اینها بروند درباره‌ی اسلام حرف بزنند یا علمای باللّه بروند، علمای دین بروند، کسانی که با مسائل دینی سروکار عمیق و خبره‌وار و متخصّصانه دارند بروند؟ خب این کار، کار حوزه‌های علمیّه است.

«7»