در زمان رضاخان یکی از حرفهایی که او راه انداخته بود برای اینکه روحانیّت را از چشمها بیندازد، [این بود که] میگفت روحانیّت، مفتخور است. مفتخور یعنی چه؟ یعنی عملگی نمیکند، کار اداری نمیکند در عین حال زندگی میکند. او با آن عقل ناقص خودش خیال میکرد که اگر کسی دادوستد نکرد، در بازار کار نکرد، بیل نزد، به اداره نرفت، شغل پیدا نکرد، این شغلهای او را نداشت، او نباید نان بخورد! اگر نان خورد، مفتخوری کرده؛ چرا؟ چون به رسالت دین معتقد نبود.