باید آن بزرگانی که در رأس شورای عالی حوزهی علمیّه هستند، نگاه کنند به صحنهی دنیا و داخل کشور، ببینند چه نیازهایی هست؛ این نیازها را چه جور آدمی میتواند تأمین کند، این آدم چه جوری تربیت میشود، برنامهی آن تربیت را بریزند؛ اینجوری باید پیش بروند. ما کتاب لازم داریم، پس کتاب مؤلّف میخواهد؛ یک مؤلّف خوب چه جوری تربیت میشود؟ این برنامهی تربیتش؛ گنجانده بشود در برنامههای حوزه. ما مبلّغهای مسلّط میخواهیم، نه به میزان پنج نفر و ده نفر و صد نفر، هزارها [نفر] که بتوانند در هر نقطهی دنیا این کارها را انجام بدهند؛ این مبلّغ چه شرایطی دارد، این شرایط در یک انسان چه جوری و با چه چیزهایی تأمین میشود، آن چیزها را در برنامهریزی منظور بکنند. چه چیزهایی زیادی است و به این چیزها ناظر نیست، حذف کنید. دورهها باید جوری باشد که اگر کسی توانست بخشی از چند دوره را هم طی بکند، همان مقداری را که طی کرده است، برای او مفید باشد. چرا ما باید خیال کنیم که یک نفر حتماً بایستی 20 سال، 25 سال در حوزهی علمیّه سر بکند؟ نه، بعضی از نیازها هست که با ماندن 4 سال در حوزه تأمین میشود؛ بعضیها با ماندن 10 سال در حوزه تأمین میشود؛ بعضیها با ماندن 15 سال در حوزه تأمین میشود؛ بعضی هم ممکن است با ماندن 20 سال در حوزه تأمین بشود. ما چرا آن کسی را که با 5 سال، 4 سال در حوزه ماندن، میرسد به آن مقصودی که ما به آن نیاز داریم، بیخود 10 سال نگه داریم در حوزه؟ برنامهریزی کنیم، کسانی را برسانیم به این حد، امتیازاتی هم داشته باشند، بفرستیم. مشخّص هم باشد که هر کسی چه نیازی را میتواند تأمین بکند.