فرض کنید مثلاً در فلان سیاست ارزی، دولت یک تصمیمی گرفته است که به نظر بعضی اشتباه است یا واقعاً اشتباه است. مدام این را بگویند، بگویند، بگویند که «آقا! فلان جا دیدید چه کار کرد»؛ ده بار، پنجاه بار، صد بار؛ وقتی همه را نگاه میکنید، میبینید همه به یک حادثه اشاره دارد. خب، صد مورد سیاست دیگر را اتّخاذ کردهاند، همه درست، همه مفید، همه کارآمد، همه کارگشا، حالا این یکی غلط بود. خب یک غلط در [مقابل] صد درست، خیلی زیاد نیست. مکرّر به چیزهای کوچک تمسّک میکنند، آنها را بزرگ میکنند، شایعه درست میکنند. اگر واقعاً اشتباهی شده باشد، آن را بزرگ میکنند. آنجایی که دستشان به اشتباه نرسد، جعل میکنند که اینجور تصمیمی گرفتند و این اشتباه است؛ بدروغ. یا تصمیم درستی را وانمود میکنند که تصمیم غلطی است. مدام میگویند، میگویند، میگویند، شایعه میکنند. بعد شما بین مردم که راه میافتید، میبینید بله، کاسب میگوید، تاجر میگوید، صادراتچی میگوید، روحانی میگوید، امام جمعه میگوید؛ دهان به دهان میچرخد در بین همه. این یکی از راهها است؛ یعنی کارایی مسئولان کشور را زیر سؤال میبرند، در حالی که در صد ماجرا معلوم شده است که نه، این مجموعهای که دارد کشور را اداره میکند، خب کارایی دارد؛ اعمّ از قوّهی قضائیّه و قوّهی مجریّه و قوّهی مقنّنه؛ خب کارایی دارند. شوخی نبود گذراندن کشور از این گذرگاههای سخت. شما در خانهی مسکونی خودتان به اولاد خودتان دو روز بیاعتنائی کنید، ببینید چه جور خواهد شد! مگر میشود یک کشور را بدون اداره، از گذرگاههای سخت گذراند؟