بیانات و مکتوبات 1374


اینها اوّلین کاری که کردند [این بود که] سعی کردند عناصر وفادار به خودشان را بیاورند در مراکز حسّاس ارتش مهره‌چینی کنند و بگذارند. در اوّل انقلاب، آدم وقتی نگاه میکرد به صحنه‌ی ارتش، فرماندهان نیروها در آن چند روز اوّل کسانی بودند که هر آدمی تعجب میکرد. من یادم نمیرود در همین مدرسه‌ی رفاه ایستاده بودیم، یک وقت دیدیم یک ارتشبدی با یال و کوپال وارد شد؛ گفتیم ایشان کیست؟ گفتند این فرمانده فلان نیرو است؛ تعجّب کردیم. البتّه بعد از اندک‌مدّتی خیانت او بر دستگاه‌های قضائی آشکار شد و با او برخورد لازمی که باید بکنند کردند. خیلی چیز عجیبی است که یک انقلابی بر یک نظامی پیروز بشود، بعد مهره‌های آن نظام بیایند در حسّاس‌ترین مراکز این نظام جدید بخواهند جایگزین بشوند؛ واقعاً این وقاحت در منتها درجه‌اش در یک چنین جاهایی مشاهده میشود. البتّه انقلاب با این برخورد کرد و عناصر بیگانه‌ای که در جاهای حسّاس گماشته میشدند، فوراً از طرف خود عناصر مؤمن ارتش به مقامات انقلاب خبر میرسید؛ نکته‌ی این مسئله اینجا است. یعنی حقیقت این است که ماها اشخاص را نمی‌شناختیم که چه کسی چه‌کاره است، سابقه‌اش چیست، پرونده‌اش چیست؛ مؤمنین ارتش، چهره‌های انقلابی ارتش، فوراً خودشان را میرساندند که این آقا که فلان مقام، ایشان را برداشته است آورده است گذاشته است در آن مرکز حسّاس، سابقه‌اش این است، این است، این است! خب فوراً به امام منتقل میشد و گره باز میشد. تدبیر دشمن این بود که ارتش را دربست بسپرند به دست عناصری که برای آنها خودی بودند و طبعاً با انقلاب دشمن بودند.

«6»