بیانات سال 1374


یک نکته‌ای را خدای متعال به ما آموزش داده است. حرفی را که خدا میزند، لُبّ واقعیّت است، اصل حقیقت است؛ باید آن را بی‌دغدغه فهمید و پذیرفت و از آن استفاده کرد؛ آن حرف این است: ضَرَبَ اللّهُ مَثَلًا کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ اَصلُها ثابِتٌ وَ فَرعُها فِی السَّماءِ * تُؤتیِّ اُکُلَها کُلَّ حینٍ بِاِذنِ رَبِّها؛3 این یک اصل است. یا «اِنَّ اللّهَ لایَستَحیی اَن یَضرِبَ مَثَلًا ما بَعوضَةً فَما فَوقَها»؛4 مَثَلهایی که خدای متعال در قرآن میزند، جای دقّت بیشتری است، چون در این‌گونه موارد، قرآن دارد به ما یک حقیقت بزرگ و پایداری را با تکیه بر یک مثال محسوسی بیان میکند؛ ما اگر عقل داریم، باید بفهمیم. یکی‌اش همین جا است. یک درخت معمولی را شما نگاه کنید که در یک خاک حاصلخیزی آن را نشانده‌اید و به آن رسیده‌اید و آفت را از آن دفع کرده‌اید، دیگر نگرانی ندارید. تُؤتیِّ اُکُلَها کُلَّ حینٍ بِاِذنِ رَبِّها؛ سرِ فصلِ میوه، سبد را برمیداری میروی میوه بچینی؛ دیگر بروبرگرد ندارد؛ این یک مَثَل است؛ کلمه‌ی طیّبه مثل همین درخت است. کلمه‌ی طیّبه چیست؟ همه‌ی حقایق درست عالم، کلمه‌ی طیّبه است؛ کلمات‌اللّه هستند. خیلی خب، حالا ما در زمینه‌ی مورد نظر خودمان کلمه‌ی طیّبه را پیدا میکنیم. کلمه‌ی طیّبه چیست؟ ارتش جمهوری اسلامی؛ کلمه‌ی طیّبه است دیگر. ارتش دو جور ممکن است باشد: یکی ارتش جمهوری اسلامی یعنی ارتش خدا، ارتش دین، ارتش معنویّت، ارتش حقایق و ارزشهای درخشان؛ یک جور هم ارتش استعمار، ارتش تجاوزگر، ارتش حزب بعث، ارتش کفر، ارتش محمّدرضا؛ آن اوّلی که ارتش خدا و ارتش معنویّت و ارتش ارزشهای انسانی است، کلمه‌ی طیّبه است؛ هر جایی پیدا شد، شما بدان که دیگر رشد این [درخت] تمامی ندارد، میوه‌دهیِ او بروبرگرد ندارد. اگر یک جایی دیدیم میوه نمیچینیم، بدانید که در اساس کار یک اشکالی وجود دارد؛ یک گوشه‌ای از ارتش ما لَنگ بوده است که ما آن میوه‌ی لازم را نچیده‌ایم؛ مثل کِی؟ مثل روز 31 شهریور در سال 59. آنجا ارتش ما لَنگی داشت؛ برای همین بود که ما خسارت دادیم؛ مشکلات برای ما درست شد. لَنگی‌اش از چه بود؟ از این بود که هنوز کاملاً خالص نشده بود و یک اشکالهایی گوشه‌کنارش بود. بعد هم این اشکالها خودش را نشان داد.

«3»