میدان جنگ، میدان آزمون است؛ مثل همین بوتهی زرگری5 است. این بوتهی زرگری را اگر دیده باشید، وقتی که طلا را آنجا قرار میدهند و حرارت میدهند، ناخالصیها خودش را نشان میدهد وَالّا تا وقتی که انگشتر است و در دست شما است، دو تا انگشتر با هم فرقی ندارند؛ وقتی انداختید در بوته، معلوم میشود که عیار کدام بالا است، عیار کدام کم است؛ قبل از آن معلوم نبود. ما در ارتش آدمهای خوب داشتیم، شخصیّتهای مؤمن داشتیم، آدمهای ناباب هم داشتیم. جنگ تکلیف همه را معلوم کرد؛ شد بوته. این فشاری که همان اوّل جنگ وارد شد، در همان قدمهای اوّل، مقداری از عرقها را در آورد، مقداری از آلودگیها را فوراً سترد، لذا ارتش بنا کرد سینهی خود را باز کردن، سر خود را بلند کردن.