خب، حالا یک زنی در این حد، با این شخصیّت، ناگهان در مقابل یک تکلیف بزرگِ آنی و خطرناک قرار گرفت که آن، عبارت بود از رفتن به سمت کربلا که همهچیز را تحتالشّعاع این قضیّه قرار داد؛ مثل خود امام حسین (علیه السّلام). امام حسین (علیه السّلام) در مدینه به تعلیم و تربیت و بیان احکام و همهی کارهایی که یک امام بزرگوار در دورانی که به کار ادارهی کشور مشغول نیست میتواند انجام بدهد، مشغول بود و میرسید لکن یک تکلیف دفعی پیش آمد، تکلیفی که همهچیز را تحتالشّعاع قرار میداد؛ این بزرگوار همه را رها کرد و رفت به سمت آن تکلیف؛ که در بحث نهضت حسینی آن تکلیف توضیح داده شده است. عین همین کار را زینب کبریٰ (سلام اللّه علیها) کرد. در حالی که زینب کبریٰ (سلاماللّه علیها) رهبر این حرکت هم نبود امّا رهبر آن حرکت از او خواست و او هم بیقیدوشرط اطاعت کرد و تصمیم گرفت و راه افتاد؛ همهچیز را رها کرد، حتّی خانواده را؛ و عجیب این است که حضرت زینب (سلام اللّه علیها) خانه و شوهر و زندگی و همهچیز را برای انجام این تکلیف بزرگ که حیات اسلام وابستهی به آن بود و فداکارانه این تکلیف باید انجام میگرفت رها کرد. این، آن شاخصهای برجسته است.