اگر به تاریخ مازندران نگاه کنیم ــ که من مایلم بخصوص جوانهای ما، روشنفکران ما، دانشجویان ما، روحانیّون محترم، قشرهای برگزیده و اهل فرهنگ و معرفت به این نکته توجّه کنند ــ [میبینیم] که مازندران در صدر اسلام، در قرنهای اوّل ظهور اسلام در ایران، تا وقتی که در مقابل حملات لشکریانِ فرستادهشدهی از طرف دربارهای اموی و عبّاسی قرار گرفت مقاومت کرد. یعنی سلاطین ظلم، کسانی که بر دنیای اسلام در آن روز حکمرانی میکردند، نتوانستند با زور شمشیر دروازهی مازندران را به روی خودشان باز کنند امّا آن وقتی که فرزندان پیغمبر و خانوادهی ائمّهی اهلبیت و اولاد زید بن علیّ بن الحسین (علیهم السّلام) بلند شدند آمدند به مازندران، مردم این استان فرزندان پیغمبر را در آغوش گرفتند؛ دُور داعیِ کبیر2 را که از اولاد پیغمبر و از ذرّیّهی حضرت حسنبنعلی (علیه السّلام) بود گرفتند، اسلام را با شکل علویاش به شیوهی اهلبیت آموختند و در مقابل آن دربارهای ظلم و جُور باز هم ایستادند و مقاومت کردند. این، گذشتهی تاریخی پُرافتخار مازندران است.