وقتی مقایسه میکردیم با علمای سایر کشورهای اسلامی، میدیدیم که وضع این علمای ایران بخصوص علمای شیعه از آنها بهتر است. آنها حقوقبگیر دولتهایی بودند که آن دولتها ظالم بودند. مثلاً در مصر یا در کشورهای دیگر عربی، حکّام ظالمی بر سر کار بودند، هیچکس هم ادّعا نداشت که این حکّام، حکّام اهل عدلند یا اهل اسلامند؛ نه، در مصر رئیسجمهورِ موجّهِ ملّیِ مصر،3 عدّهای از مبلّغین اسلامی را اعدام کرد؛ اِبائی هم نداشتند، میگفتند اینها اسباب زحمتند. عدّهای را هم تارومار کردند. علمای مصر در همان نظام زندگی میکردند. امروز هم اگر شما بروید ته دل علمای بسیاری از کشورهای اسلامی را بکاوید، خواهید دید که حکّام خودشان را، هم ظالم میدانند، هم ضدّ دین میدانند. خب معلوم است دیگر، وقتی رئیس یک کشور علناً شرب خمر میکند، علناً محارم الهی را هتک میکند، علناً حرم خودش را برخلاف دستور صریح قرآن، بیحجاب در معرض قرار میدهد ــ حالا دروغ و خیانت و ارتباط با کفّار و این گناهانی را که میشود راحت آنها را انکار کرد کار نداریم؛ گناهان آشکار، گناهانی که حدّ شرعی دارد ــ وقتی این کارها را علناً انجام میدهد، آیا عالِم آن کشور ممکن است که نسبت به آن نظام و نسبت به آن دستگاه ذرّهای احساس ایمان و اعتقاد کند؟ حتّی در آن کشورهایی که علیالظّاهر بعضی از احکام شرعی را هم اجرا میکنند، همهی آنها میدانند که سرانشان، رؤسایشان، پادشاهانشان، شاهزادههایشان افراد فاسدی هستند و مرتکب محرّمات کثیره و کبیره میشوند. خب، در عین حال با آن دستگاهها سازش میکنند، از همانها حقوق میگیرند، از همانها پول میگیرند.