روحانیّت ایران در دوران حکومت فاسد این کار را نمیکرد. اگر یک روحانی اندکارتباطی با دستگاه پیدا میکرد، در هر مرتبهای از علم و معرفت دینی بود، از چشم مردم ساقط میشد؛ یادتان هست دیگر؛ البتّه بعد از آنکه مبارزات مردم شروع شده بود؛ قبل از آن جور دیگری بود. خب، این قبل از انقلاب. مبارزات هم که شروع شد، روحانیّت جلو افتاد. انصافاً اگر ما بخواهیم زحمات طلبههای سالهای 1341 تا 1357 را با هر گروه مبارز و فعّال سیاسی مقایسه کنیم، نمیشود مقایسه کرد. بدون اینکه یک ذرّه از این ناحیه درآمدی داشته باشند و خیری عایدشان بشود، کتک میخوردند، تعقیب میشدند، محروم میشدند، مشکلات را تحمّل میکردند، سرما و گرما نمیفهمیدند، این پیام مبارزه را، پیام نهضت را تا اعماق این کشور میرساندند؛ کار طلبهها بود، کار روحانیّون بود. هیچ تشکیلات حزبیای نه توانش را دارد، نه تصمیمش را میگیرد. ما در دوران مبارزات، احزاب مخفی را هم دیدهایم؛ نمیتوانستند اینجور راحت دسترسی پیدا کنند و با مردم ارتباط پیدا کنند. طلبه وارد دِه میشد، بدون کوچکترین زحمتی با پیرمرد، پیرزن، جوان، کاسب، کشاورز، کارگر، راحت ارتباط برقرار میکرد، حرفش را به آنها میرساند. کدام حزبی و تشکیلات مخفیای اینجور راحت میتوانست با مردم ارتباط برقرار کند و آن پیام را برساند؟ و کدام همهی عمرش را در این راه مصرف میکرد؟ طلبهها اینجوری بودند. انصافاً روحانیّت شیعه خوبامتحانی داد. بعضی از برادران روحانی اهلسنّت هم در بعضی از نقاط کشور، در دوران مبارزات انصافاً خیلی خوب همکاری کردند؛ سخنرانی کردند، حرف زدند، کار کردند. ما مطّلعیم از بسیاری از کارهایی که آن وقت میشد؛ شاید خیلیهای دیگر مطّلع نباشند.