بیانات سال 1374


اگر من و شما تا آخر عمرمان غبطه بخوریم که چرا در میدان شرف، در میدان مجاهدت، ما هم به سرنوشت آنها دچار نشدیم جا دارد. چون خدای متعال به مجرّد اینکه این جرعه‌ی گوارا را تعارف کرد به یک انسانی، بزرگ‌ترین اجر را به او داده است؛ پس او رفت در نعمت و از همان لحظه رنج او تمام شد. حتّی طبق آنچه من یک وقتی از روایات به دست آوردم، روایت دارد که در همین نشئه وقتی شهید به خاک می‌افتد یعنی ضربه وقتی وارد می‌آید، و هنوز روح از تن او خارج نشده، فرشتگان رحمت الهی او را احاطه میکنند، یعنی هنوز در همین نشئه‌ی مادّیّتی که من و شما در آن گرفتاریم، او بهشت خدا را، نعیم خدا را، آن «ما لا عَینٌ رَاَت وَ لا اُذُنٌ سَمِعَت»3 را همین جا میبیند. پس او غرق شد در نعمت الهی. وَ یَستَبشِرونَ بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم اَلّا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنون.4 او اگر با ما حرف بزند، حرف او به ما این نیست که من رنج کشیدم؛ حرف او به ما این است که شما نمیدانید اینجا چه خبر است! اینجا رحمت است، اینجا لذّت است، اینجا نعمت است، اینجا خدا است. این که [حال] او. او اجر خودش را گرفت امّا مصیبت او اینجا گریبان‌گیر کسانی است؛ در درجه‌ی اوّل پدر و مادر او و همسر او؛ اینها اوّلین کسانی هستند که از نبودن او رنج میبرند. خود رنج اینها و تحمّل آن، یک کاری است که خود این باز یک اجر بزرگی دارد. بنده وقتی با این عزیزان مواجه میشوم، به آنها این‌جور عرض میکنم که خطّ مقدّم و خاک‌ریز اوّل در محاسبه‌ی ارزشهای الهی در مقابل ارزشهای طاغوتی شهید است؛ این، آن رتبه‌ی جلو. پشت سر او بلافاصله کسان او هستند؛ پدر، مادر، همسر، فرزندان، برادر و خواهر، دوستان، اینها همه کسانی هستند که از باران فضل الهی بر شهید بهره میبرند.

«4»