حالا نظام جمهوری اسلامی در مقابل این نظام سلطه است. اساس کار جمهوری اسلامی عبارت است از ادارهی ملّت و کشور ایران بر اساس مفاهیم و ارزشهای الهی که از اسلام آموخته شده است و ادارهی مردم بر اساس این ارزشها. فرض بر این است که این ارزشها میتواند یک جامعه را سعادتمند بکند که قطعاً هم چنین است و سعادتمند خواهد کرد جامعه را. اساس سعادت در یک جامعه هم عبارت است از اینکه بتواند مستقل زندگی کند، مستقل بیندیشد، مستقل انتخاب کند، مستقل سازندگی کند، مستقل راه خود را برود، مستقل هدف خود را انتخاب بکند. پس استقلال، اساس این حرکت مهمّ اسلامی است. خب، کشوری بر اساس استقلال، بر اساس عدم تسلیم در مقابل نظام سلطه، شما فکر میکنید بدون مبارزه، بدون تلاش، بدون مجاهدت میتواند زندگی بکند؟ چقدر غافلند کسانی که خیال میکنند نظام جمهوری اسلامی چون در دوران سازندگی است، پس دیگر در این دوران، مبارزهی با کسی، با قطبی در دنیا وجود ندارد و سرش را پایین بیندازد، مشغول سازندگی خودش بشود! مگر دشمن میگذارد که شما سازندگی کنید؟ مگر دشمن میگذارد که شما راه سعادت این ملّت را پیش بگیرید و پیش بروید؟ مگر دشمن سلطهگر میتواند تحمّل کند که یک ملّتی مستقل باشد و دست سلطهگران را به سَمت زندگی خود راه ندهد؟ تحمّل نمیتوانند بکنند؛ معارضه درست میکنند، حمله میکنند، توطئه درست میکنند؛ انواع توطئهها را به وجود میآورند: توطئهی فرهنگی، توطئهی اقتصادی، توطئهی امنیّتی ــ که امروز نسبت به کشور ما بشدّت دارد اعمال میشود ــ و اگر چنانچه مقتضی باشد و لازم بدانند، توطئهی نظامی هم میکنند. یک کشور وقتی هدفی دارد، راهی دارد، مصمّم است که آن راه را ادامه بدهد، مصمّم است که در مقابل دشمن تسلیم نشود و مطامع و خواستههای غیر مشروع او را به هیچ نگیرد، وقتی در مقابل چنین دشمنی قرار گرفت، این ملّت ناگزیر است از خود دفاع بکند. شما مجبورید از خودتان دفاع بکنید.