یک عدّهای میآیند دین را تطبیق میکنند با تفکّر مارکسیستی، یک عدّهای دین را تطبیق میکنند با افکار دموکراسی غربی، سرمایهداری غربی. همین الان در دنیا هستند کسانی که دین اسلام را ــ نه مطلق دین را ــ درست تطبیق میکنند با آنچه شرکتها و کمپانیهای بزرگ میخواهند. خب، اگر روحانیّت وجود نداشت، همین خواهد شد. البتّه روحانیّت همواره احتیاج به اصلاحات داشته است. امام بزرگوار ما، یک روزی دربارهی روحانیّت و لزوم روحانیّت و حملهی به کسانی که میخواستند ریشهی روحانیّت را بزنند در اوایل انقلاب، صحبتی کردند، بعد در اثنای صحبت فرمودند البتّه کسانی هم هستند که اسم روحانی برای آنها حقیقتاً ــ حالا تعبیرشان یادم نیست، مضمون فرمایششان ــ زور است، ظلم است.13 بعد این مصرع را خواندند که «ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد»؛14 واقعاً هم همینجور است. روحانی داریم، روحانینما داریم. امّا اساس روحانیّت یک امری است لازم، لزومش برای حفظ دین در جامعه است، حفظ ایمان دینی؛ و دشمن این را زودتر از همهکس فهمید.