بیانات سال 1374


گناه در اصطلاح دینی، در سخن انبیاء یعنی آن عوائق4 و موانع راه کمال انسان. معنای گناه این نیست که خدای متعال ــ العیاذ باللّه ــ خواسته است بندگانش خوشی نداشته باشند و لذّت نبرند؛ نه، لذّتی که انسان را از راه خدا باز میدارد، مثل غذائی است که کسی میخورد و برای او مضر است، او را به مرگ نزدیک میکند؛ انسان عاقل این غذا را نمیخورد، این لذّت را دور می‌اندازد. فرض کنید کسی چربی بدنش زیاد است، قندش زیاد است، فلان مادّه‌ی مضر در بدن او هست؛ غذای لذیذی که آن مادّه را در بدن مضاعف میکند، کنار میگذارد، نمیخورد، دور میریزد؛ ولو خوردن آن لذّت دارد امّا این لذّت یک لحظه است؛ بعد بدبختی است، گرفتاری است؛ گناه چنین چیزی است. لذاست که در قرآن به استغفار تکیه شده است. همین آیات کریمه‌ای که چند لحظه‌ی پیش نغمه‌ی روح‌بخش آن این فضا را پُر کرده بود: وَ الَّذینَ اِذا فَعَلوا فاحِشَةً اَو ظَلَموا اَنفُسَهُم ذَکَرُوا اللّهَ فَاستَغفَروا لِذُنوبِهِم؛ کسانی که وقتی کار خلافی میکنند یا به خودشان ظلم میکنند ــ گناه، ظلم به خود است ــ به مجرّد اینکه به خود ظلم کردند، ذَکَرُوا اللّه؛ به یاد خدا می‌افتند، فَاستَغفَروا لِذُنوبِهِم؛ از خدای متعال طلب مغفرت میکنند، وَ مَن یَغفِرُ الذُّنوبَ اِلَّا اللّه.‌5 جوان باید مظهر پرهیز باشد؛ شما مظهر استغفار باشید.

«3»