بیانات سال 1374


حرف زیاد است؛ بنده از قدیم اُنس داشتم با دانشگاه‌ها و با دانشجوها رفت‌وآمد داشتم. خیلی حرفها هست که برای دانشجویان لازم است گفته بشود؛ وظیفه‌ی ما هم نصیحت است. بنده باید نصیحت بکنم، وظیفه‌ی من است. در درجه‌ی اوّل، آنچه بر ما لازم است، نصیحت است. یکی از چیزهایی که دشمن امروز دارد دنبال میکند ــ بخصوص در محیط دانشگاه ــ تهاجم علیه نظام روحانیّت در کشور ما است؛ به این توجّه داشته باشید. این مال حالا هم نیست؛ از روزی که نظام پهلوی سر کار آمد، دشمنها فهمیدند که اگر بخواهند این کشور را یکباره تصرّف بکنند، باید چیزی به نام دین و ایمان دینی در این کشور نباشد. برای اینکه ایمان دینی به شکل سازمان‌یافته وجود نداشته باشد، باید بساط روحانیّت برچیده بشود. تا وقتی که روحانیّت هست، یک سازمان مرکزی‌ای وجود دارد که مردم او را به نام دین می‌شناسند، از او سخن دین را می‌شنوند؛ [لذا] نمیشود دین را از میان زندگی مردم، از دلهای مردم، از مغزهای مردم زدود. آن هم سازمانی که متّکی به هیچ‌یک از دستگاه‌های قدرت از لحاظ مالی و زندگی نیست. روحانیّتِ برادران اهل سنّت ما در کشورهای اسلامی، روحانیّت است امّا روحانیّت، نان‌خور دستگاه‌ها است. معلوم است که با دستگاه‌ها نمیتواند مخالفت کند؛ روحانیّت مسیحی هم یک چیزی شبیه این است. خصوصیّت روحانیّت شیعه این بوده است که از لحاظ مالی، از لحاظ ارتزاق زندگی متّکی نبوده‌اند به دستگاه‌های حاکم، لذا زبانشان باز بود.

«14»