در دوران دفاع مقدّس بسیجیان ما از سرتاسر کشور از کارشان، از زندگیشان، از راحتشان، از آغوش خانوادهشان، آنهایی که زن و بچّه داشتند از همسرشان، از فرزندشان، از عزیزانشان چشم پوشیدند، رفتند در بیابانهای گرم خوزستان و در قلّههای یخزدهی پُربرف غرب و شمال غرب، تابستان و زمستان را گذراندند؛ برای چه؟ برای دفاع از اسلام، برای دفاع از کشور، برای دفاع از شرف، برای دفاع از استقلال و آزادی یک ملّت، برای دفاع از حاکمیّت دین خدا؛ میدانستند که اگر این نظام اسلامی در مرزها شکست بخورد، در مرکز هم شکست خواهد خورد؛ اگر از لحاظ نظامی شکست بخورد، از لحاظ سیاسی هم شکست خواهد خورد؛ امامشان را تنها نگذاشتند. این، مفهوم بسیجی است؛ این، آن فرهنگ بسیج است. این، همیشه هست. امروز هم بسیجی برای کشور دل میسوزاند، برای آبادی کشور تلاش میکند، برای حفظ استقلال ملّی هر چه بتواند کار میکند، از جان خود هم میگذرد؛ امروز هم اگر احساس کند که دشمن از یک روزنهای سر به داخل وارد کرده است ــ چه روزنهی اقتصادی، چه روزنهی فرهنگی، چه روزنهی سیاسی ــ در مقابل دشمن میایستد و با مشت به صورت دشمن میکوبد.