به اعتقاد بنده، امام بزرگوار ما با الهام پروردگار که به قلب آن بزرگوار انداخت و هدایت کرد او را، با حرکت عظیم بسیج این دو عیب را ریشهکن کرد در کشور ما؛ بسیج را اینجوری در نظر بگیرید. بسیج از طرفی به معنای حرکت خودجوش مردمی است؛ مردمی که خودشان را صاحب مملکت خودشان میدانند؛ مردمی که از هر گونه انحراف در مشی کلّی کشورشان، اوّلاً آگاه میشوند، ثانیاً از آن رنج میبرند، ثالثاً در مقابل آن میایستند؛ این معنای بسیج است؛ مردم و بخصوص جوانهایی که با معنویّت و با خدا دلشان آشنا است. کسی که به مسائل کشور خود و به جریان کلّی کشور خود و به دشمنی که به کشور او از هر طرف حمله کند ــ چه از طرف نظامی، چه از طرف فرهنگی ــ حسّاس است، نمیتواند به سمت فساد برود و فرصت اندیشیدن به خواستهای فاسد و مفسدی را که دشمنان در جامعه القا میکنند ندارد. امام با طرح مسئلهی ارتش بیستمیلیونی ــ که آن روزی که امام فرمودند ارتش بیستمیلیونی، کشور ما چهل میلیون جمعیّت داشت؛ یعنی نصف این جمعیّت دارای این خصوصیّات بسیجی هستند ــ [میخواست عیب اوّل را از بین ببرد]. کشوری که یک چنین خصوصیّتی دارد، اوّلاً نسبت به مسائل محیط خود و جامعهی خود و نظام خود بیتفاوت نیست و آن کسی در رأس قضایا قرار میگیرد که مورد حمایت او است؛ اگر کسی مورد حمایت مردم نباشد، در رأس امور قرار نمیگیرد. پس رابطه و پیوند بین مسئولان کشور و میان آحاد مردم ــ که متن عمومی آنها هم همین بسیجیها هستند ــ یک رابطهی تنگاتنگ و برادرانه و صمیمانه است؛ این، آن عیب اوّل را از بین میبرد. حکومتی که اینجور به مردم متّکی باشد، به آمریکا که هیچ، اگر در جهان دَه قدرت وجود داشته باشد، هر کدام با استکباری به عظمت استکبار آمریکا، آنجایی که لازم باشد، با قدرت، با شهامت و با توکّل به خدا به دهان همهی اینها میزند.