عدم گسترش در نشر و تبلیغ. این هم یکی از نارساییهای آشکار است. کتاب به قدر کافی نیست یعنی از حوزه منتشر نمیشود، امواج به قدر کافی از حوزه منتشر نمیشود، روزنامه و مجلّه و مطبوعات به قدر کافی از حوزه منتشر نمیشود، مبلّغ به قدر کافی از حوزه گسیل نمیشود. البتّه [اینها را] در آفاق دنیا حساب کنید؛ آفریقا، اروپا، آسیا، این جاهایی که مرتّب از ما روحانی میخواهند و من چند سال قبل30 هم که یک شب اینجا در خدمت آقایان بودیم ــ سال 70 ــ عرض کردم که بعضی از آقایان و اَعلام که تشریف میبرند به خارج از کشور برای کاری ــ مراجعهی به طبیب یا غیره ــ وقتی برمیگردند، میآیند پیش ما که «آقا، فلان جا دانشجوها را دیدیم، آمدند [پیش ما]، چقدر احتیاج دارند، چقدر نیاز دارند، آخر چرا کسی را نمیفرستید؟». میگوییم خب، پس خوب شد که شما تشریف بردید خارج برای معالجه و این حقیقت را به چشم خودتان دیدید! از همهجای دنیا امروز درخواست هست؛ فراوان! این هم یک نارسایی آشکار دیگر. خب، این نارساییها وجود دارد، اینها را که نمیشود منکر شد. اینها حاکی است از یک عیوبی در درون ما، یعنی درون کالبد عظیم این حوزهی باعظمت. در کنار این محسّنات، در کنار این موجودیِ علمی، در کنار این اعیانِ از فضلا و محقّقین و تلاشهای خوبی که انجام میگیرد، این عیوب وجود دارد.